بصیرت و جنگ نرم بــــصــــیــــرتــــ و جــــنــــگــــ نــــرمــــ سوال: سلام از نظر شما ایران منزوی نیست؟ درسته ما به هیچ کس جز خدا نیاز نداریم اماوقتی یه کشوری مثل لبنان هم از ما دفاع نمی کنه باید به روشهای رفتاری مون شک کنیم ما باید هم جاذبه داشته باشیم هم دافعه اما انگار ما فقط دافعه داشتیم جواب: حکومت ایران تنها حکومت اسلامی شیعه است، که داعیه دار عدالت و دفاع از مظلومین است. توی دنیا هیچ حکومتی مشابه حکومت ایران یا حداقل مشابه با آرمان های حکومت ایران پیدا نمی شود. از این منظر هیچ حکومتی برای ایران رسمیت و موضوعیت نداره. چون هیچ کدام آرمانشان با آرمان حکومت ایران یکی نیست. اگه ایران از یه سری کشورها مثل غزه و لبنان حمایت می کنه. فقط به خاطر اینه که یه سری آدم که توی این آدمها مسلمون هم هست توسط دشمن درجه یک اسلام، شیعه و ایران مورد هجوم قرار گرفته اند. ایران بخاطر آرمانهای خودش از این کشور ها دفاع می کند. یه جورایی اونجا خط مقدم جبهه ایران است. اگه این کار رو نکنیم دشمن درجه یک ما فرصت تجدید قوا می کند و مستقیم به خود ایران حمله می کند و ما مجبور می شویم با صرف هزینه های بسیار بیشتر به دفاع برخیزیم.
نهایت حرفم اینکه کمک و حمایت ما از چند کشور هیچ الزامی برای آنها جهت حمایت ما بوجود نمی آره چون اونا آرماناشون مثل ما نیست. ما دلیلمون از حمایت اونها این چند چیزیه که گفتم.و چیزهای دیگه... ایران یک حکومت کاملا مستقله و هیچ نیازی به حمایت چنین کشورهایی نداره. همه کشورها از آمریکا و استبداد بخاطر قدرت پوشالیش می ترسند و این استقلال به تمام معنی ایران نه انزوا بلکه سر بلندی اوست
اینجا تکه ای سخنان مقام معظم رهبری رو در سال 69 می آرم ایشان با بیان شیوایشان بسیار واضح تر و بهتر توضیح داده اند.
و اما مذاكره. من معتقدم، آن كسانى كه فكر مىكنند ما بايد با رأس استكبار - يعنى امريكا - مذاكره كنيم، يا دچار سادهلوحى هستند، يا مرعوبند. من بارها اين نكته را عرض كردهام كه استكبار، بيش از اينكه نان قدرت و توانايى خودش را بخورد، نان هيبت و تشر خودش را مىخورد. اصلاً استكبار، با تشر و ابهت و شكلك درآوردن و ترساندن اين و آن، زنده است. دولتهاى انقلابى، مانع تأمين منافع امريكا الان امريكا طورى با ملتهاى جهان سوم - حتّى اين اواخر، با ملتهاى ثروتمند و قوى - حرف مىزند كه انگار اگر او نخواهد، اينها نمىتوانند نفس بكشند! اصلاً امروز امريكا، با شوروى و اروپا هم اينگونه حرف مىزند؛ با كشورهاى جهان سوم در آفريقا و آسيا كه بهجاى خود. سردمداران اين كشورها هم متأسفانه باور مىكنند؛ در حالى كه اگر ده كشور از كشورهاى فقير دنيا - نمىگويم همهى كشورها، يا كشورهاى پولدار - بيايند با هم متحد بشوند و تصميم بگيرند كه از امريكا نترسند، با او كارى نداشته باشند، به امريكا باج هم ندهند، اجازه ندهند كه او از آنها استفادهى سوقالجيشى و نظامى و اقتصادى بكند؛ نه فقط امريكا، بلكه جناح مستكبر دنيا را مىتوانند وادار به عقبنشينى كنند. دليل واضح اين امر، آن است كه هرجا در كشورهاى فقير، انقلابى پديدار شد و دولتى سر كار آمد كه نخواست به امريكا باج بدهد، امريكا تمام نيرويش را براى اينكه آن دولت را شكست بدهد و از بين ببرد و يك دولت طرفدار خودش بياورد، متمركز كرد. چرا؟ چون مىترسند و مىدانند كه با يك دولت انقلابى - ولو در امريكاى لاتين و يا در انتهاى افريقا - نمىتوانند منافعشان را تأمين كنند و آن كارى را كه مىخواهند، انجام بدهند. در نيكاراگوئه، دولتى سر كار آمده بود. اين كشور، با آنكه كشور بسيار فقير و كوچك و داراى جمعيت كم و منابع مالى خيلى ضعيفى است، در عين حال، امريكا آنقدر پول به ضد انقلابيون آنها داد و از اطراف و اكناف فشار آورد كه مجبورشان كرد از صحنهى حكومت كنار بروند. آن بيچارهها هم، پايههاى مردمى و ايمانيشان آنقدر محكم نبود، قدرت فشار هم نداشتند، از اول هم خودشان را متكى به جاى ديگرى بار آورده بودند. بنابراين، نتوانستند و كنار رفتند. اگر امريكا از دولتهاى انقلابى واهمه ندارد و مقاومت آنها براى او، يك مقاومت غيرقابل نفوذ نيست، چرا مىخواهد آنها را واژگون كند؟! اگر احتياج ندارد، چنانچه فلان جا، يك حكومت انقلابى سر كار مىآيد، امريكا بگويد ما با تو قطع رابطه مىكنيم و به تو كمك هم نمىكنيم. چرا براى اينكه او را از بين ببرند، توطئه مىكنند؟ براى خاطر اينكه مىدانند اگر او سر كار باشد، اينها ديگر نمىتوانند منافعشان را تأمين كنند و در آنجا زور بگويند. پس، حتّى يك دولت انقلابى هم مىتواند به اندازهى شعاع خودش، امريكا را عقب بزند، يا متوقف كند. اينها، آنطور كه وانمود مىكنند، غيرقابل شكست نيستند. دولت امريكا بهفكر قوانين بينالمللى نيست
دليل واضح ديگر بر اينكه امريكا، آنطورى كه ادعا مىكند، قدرت ندارد و هيبت او - هيبتى كه آدمهاى ضعيف را مىترساند - خيلى بيش از قدرت واقعى است، اين است كه خيلى جاها مىخواهند اعمال قدرت و زور كنند، اما قادر نيستند. به چه دليل؟ به دليل اينكه آنجايى كه مىتوانستند، كردند و آن، پاناماست. اگر امريكا مىتوانست آن كارى را كه در پاناما كرد، (3)در كشورهاى انقلابى ديگر، در همان كوبايى كه آنقدر از آن ناراحت و شكار است، بكند، انجام مىداد؛ پس نمىتواند. اگر مىتوانست اين كار را در كشورهاى ديگرى كه در آن منطقه و يا در مناطق ديگر هستند و با سياست امريكا مخالفند، انجام بدهد، انجام مىداد؛ به دليل اينكه در پاناما انجام داد. اينها كه به فكر مسايل انسانى نيستند. دولت امريكا كه به فكر قوانين بينالمللى نيست. اينها كه به حقوق ملتها احترام نمىگذارند. يك وقت بتوانند، وارد كشورى مىشوند و بدون اعتنا به حقوق آن ملت، حكومت و دولتش را از بين مىبرند. آن فرد را هم برداشتند بردند و در كشور خودشان، زندانى كردند. هرجا بتوانند، همين كار را مىكنند. آنجايى كه نمىكنند، نمىتوانند. اين، واقعيت قدرتشان است. نمونهى واضحش، خود كشور انقلابى ماست. خواستند حملهى نظامى كنند، ولى نتوانستند. قضيهى طبس يادتان است؟ پس آمدند، اما نتوانستند. اگر مىتوانستند، ده بار ديگر هم مىآمدند؛ نتوانستند كه نيامدند، قدرتش را نداشتند، مىدانستند كه شكست مىخورند. آن وقتى كه خيال مىكردند مىتوانند، ملاحظه نكردند كه اين، خلاف حقوق ملت ايران و برخلاف قراردادها و عرف بينالمللى است كه انسان از آن طرف دنيا، به اين طرف بيايد و هليكوپتر و هواپيما وارد مرزهاى كشورى بكند. آن نادان اسبق، (4)خيال مىكرد كه مىتواند؛ به همينخاطر آمد، بعد ديد نمىتواند و شكست خورد. اگر مىتوانست، باز هم مىآمد؛ ولى نتوانست. شكى نيست كه در اين يازده سال، امريكا اگر مىتوانست نظام جمهورى اسلامى را از بين ببرد، مىبرد؛ ولى نتوانست. اين، معناى آن حرفى است كه امام فرمودند و با همان تعبيرِ امام درست است كه: «امريكا، هيچ غلطى نمىتواند بكند». مرعوب شدن از تواناييهاى امريكا، چيز بسيار غلطى است اين، از آن طرف قضيه. از طرف مثبت هم، مرعوب شدن از تواناييها و اقتدارات امريكا، چيز بسيار غلطى است. خيلى از كشورها هستند كه وابستهى به امريكا و مراود با او هستند؛ سران آنها، دوستان امريكا هستند و در آن كشورها، اجازهى كمترين اهانتى به امريكا داده نمىشود. امريكا، براى آن كشورها چه كار كرد؟ كدام مشكلِ آنها را برطرف كرد؟ كدام نقطهى كور زندگى آنها را باز نمود؟ كدام ثروت را روى سرشان ريخت؟ كدام خير را به طرف آنها سرازير كرد؟ چرا نسبت به اقتدارات امريكا مرعوب مىشويد؟ بهعكس، آن كشورهايى كه درِ خانه را به روى اين دزد خائن باز گذاشتند، وارد شد و هرچه بود، برد. اگر اعتبارى داد، براى اين داد كه با آن اعتبار، به بازارهاى خود او بروند و دولاّ پهنا قيمت را حساب كنند، جنس بخرند، تا كارخانههايش بچرخد. اگر وام داد، براى اين داد كه با آن وام بروند محصولات خودش يا همپيمانانش را بخرند. اگر سلاح داد، براى اين داد كه از دشمنان او - نه دشمنان خودشان - با اين سلاح دفاع كنند. نمونهاش، رژيم گذشتهى ماست. اينطور نيست كه اگر امريكا با كشورى بد بود، آن كشور ديگر نتواند در دنيا نفس بكشد، و اگر خوب بود، آن كشور ديگر خيالش آسوده باشد. خود امريكاييها، اينگونه تبليغ و وانمود مىكنند كه اگر كشورى با آنها بد باشد، تمام راهها به روى او بسته خواهد بود. نه، اينطور نيست. يازده سال است كه شعار «مرگ بر امريكا» از دهان مردممان نيفتاده، راهها هم روى ما بسته نبوده است. اگر ما تلاش و همت كرديم، توانستيم راه خودمان را باز كنيم. مگر دنيا متعلق به امريكاست؟! اين زورگويان قلدرِ متكبرِ فاسد كه ادعاى مالكيت دنيا را مىكنند، چه كسانى هستند؟ غلط مىكنند. اگر اينها با كسى دوست بودند، خيرات و بركات بر سر آن ملت نازل نخواهد شد. اينها با مردمى كه دوست هستند، مايهى بدبختى و روسياهى آن ملت مىشوند. ناراحتى امريكا بهخاطر پايبند بودن مردم به اسلام ناب محمّدى است اين، توضيح مسألهى مرعوب شدن بود، و اما مسألهى سادهلوحى و مذاكره. مذاكره، يعنى چه؟ صرف اينكه شما برويد با امريكا بنشينيد حرف بزنيد و مذاكره كنيد، مشكلات حل مىشود؟ اينطورى كه نيست. مذاكره در عرف سياسى، يعنى معامله. مذاكره با امريكا، يعنى معامله با امريكا. معامله، يعنى داد و ستد؛ يعنى چيزى بگير، چيزى بده. تو از انقلاب اسلامى، به امريكا چه مىخواهى بدهى، تا چيزى از او بگيرى؟ آن چيزى كه شما مىخواهيد به امريكا بدهيد، تا در مقابل از او چيزى بگيريد، چيست؟ ما چه مىتوانيم به امريكا بدهيم؟ او از ما چه مىخواهد؟ آيا مىدانيد كه او چه مىخواهد؟ «و ما نقموا منهم الّا ان يؤمنوا باللَّه العزيز الحميد»(5). واللَّه كه امريكا از هيچچيز ملت ايران، به قدر مسلمان بودن و پايبند بودن به اسلام ناب محمّدى، ناراحت نيست. او مىخواهد شما از اين پايبنديتان دست برداريد. او مىخواهد شما اين گردنِ برافراشته و سرافراز را نداشته باشيد؛ حاضريد؟ من با مذاكرهى با امريكا مخالفم مىگويند بياييد با گروگانها معامله كنيد.(6)اين هم سادهلوحى است. ما البته از اول اعلام كرديم كه مايليم به قدرى كه قدرت داريم، كمك كنيم كه گروگانها آزاد بشوند. ما كه مالك گروگانگيران نيستيم. آنها مردمان مستضعف مظلومى هستند كه روى انگيزههاى گوناگونى، گروگانها را در اختيار دارند. تا آنجايى كه از لحاظ اصول ما، اشكالى نداشته باشد و حرف ما بُرندگى داشته باشد، حرفى نداريم كمك كنيم؛ اما نه براى خاطر امريكا، بلكه براى خاطر تكليف، براى خاطر انسانيت و براى خاطر اصول. اين، اصول ماست؛ امريكا كيست؟ آيا ما براى خاطر امريكا اين كار را مىكنيم؟ حالا فرض كنيم كه يك نفر آمد، براى خاطر امريكا اين كار را كرد؛ امريكا چه پاسخى خواهد داد؟ در تلكسهاى همين ديروز و پريروز خوانديم كه از آن طرف، بوش از سوريه، بهخاطر كمكش به آزادى گروگانها تشكر كرده است، و از آن طرف هم دولت امريكا به سوريه اخطار كرده، يا به تعبير آنها هشدار داده كه شما خيال نكنيد صرف آزادى اين گروگانها، براى عادى شدن روابط شما با امريكا كافى است؛ بايد در سياستهايتان تجديد نظر كنيد! آنوقت اسم برده كه در سياستهاى مربوط به جنگ اعراب و اسرائيل تجديدنظر كنيد؛ يعنى وارد پيمان كمپ ديويد بشويد! خاك بر سر آن ملت و دولتى كه زير بار اينطور تحميلهاى امريكا برود. توقعات امريكا نسبت به كسانى كه در آنها اندكى ضعف احساس مىكند، اينگونه است. صريحاً مىگويد كه بايد در سياستهايتان - سياستهاى جنگ اعراب و اسرائيل - تجديد نظر كنيد! چه سادهلوحى است كه كسانى بگويند برويم پشت ميز مذاكره با يك دستگاه متكبر و بىاعتقاد به اصول انسانى و حقوق بينالملل بنشينيم. امريكاييها، به اصول و حقوق بينالملل، اعتقادى ندارند. دولت امريكا، همان دولتى است كه افسر جنايتكارش دستور تير داد، موشك شليك كردند، هواپيماى مسافربرىِ چند صد نفره را در دريا ساقط نمودند و مرد و زن و كوچك و بزرگ را نابود كردند و دولت امريكا اين افسر را محاكمه نكرد و شنيدم كه رئيسجمهور فعلى امريكا، (7) به آن افسر مدال لياقت داده است! اينها، اينطور هستند. شما چه مىگوييد؟ مگر اينها به حقوق بينالملل معتقدند؟ مگر اينها به حقوق انسانها معتقدند؟ نخير. من با مذاكرهى با امريكا مخالفم و دولت جمهورى اسلامى، بدون اجازهى من امكان ندارد چنين كارى را بكند و خودشان هم قاعدتاً با چنين كارى موافق نيستند. در ديپلماسى، نبايد از منطقهى ممنوعه تجاوز كرد بعضى مىگويند، ديپلماسى فعال. بله، ما معتقد به ديپلماسى فعال هستيم. ما معتقديم كه وزارت خارجهى ما بايد در سطح جهان - منهاى همين چند موردى كه استثنا كرديم - مشغول فعاليت باشد. البته بارها گفتهايم كه عزت و حكمت و مصلحت را رعايت كنند. بروند با همهى دولتها، سيستمهاى مختلف، عقايد مختلف، روشهاى گوناگون، ارتباطات داشته باشند؛ مانعى ندارد، ليكن منطقهى ممنوعهيى وجود دارد كه از آن نبايد تجاوز كنند.
اروپا، يك نمونه است. حضرت امام(رضواناللَّهتعالىعليه)، اجازه فرموده بودند كه با دولتهاى اروپايى، ارتباط برقرار باشد و وزارت خارجهى ما فعاليت فراوانى هم داشت. حالا من سؤال مىكنم، واقعاً با وجود اينكه ما با بسيارى از دولتهاى اروپاى غربى، روابط دوستانه و داد و ستد داشتيم و در وضعيت قطع رابطه نبوديم، آيا آنها همانطورى كه توقع مىرفت با جمهورى اسلامى برخورد كنند، برخورد كردند؟ نه، تازه آنها از امريكا ضعيفترند. اين واقعيت را در قضاياى مختلف ديديم. آنها، آن باطن مخالف خودشان با جمهورى اسلامى و با اسلام را نشان دادند. مسأله، مسألهى اسلام است. بيشترين تكيهى دشمن، روى اختلافات و مسايل اقتصادى است براى اينكه دنيا روى شما حساب كند، شما بايد خودتان را قوى كنيد. براى اينكه دنيا مجبور بشود عزت و كرامت شما ملت ايران را نگه بدارد، بايد به خودتان متكى بشويد و نيروهاى ذاتى خودتان - نيروى علم، نيروى اقتصادى، نيروى كار و قدرت دفاع نظامى - را شكوفا كنيد. اگر ملتى قوى و يكپارچه شد، اگر ملتى به خدا متكى بود و از شيطانها نترسيد، آن ملت، حتّى دشمنانش را وادار خواهد كرد كه براى او احترام قايل بشوند؛ همچنانكه امروز بحمداللَّه، علىرغم همهى چرندهايى كه گاهى رسانههاى وابسته به استكبار، دربارهى ملت ايران و نظام اسلامى مىگويند، همهى ملتهايى كه ايران و ملت ما را مىشناسند، براى شما ملت ايران احترام قايلند. اين را ما از نزديك ديدهايم. ملت ايران، بهخاطر اتكاى به نفس، حتّى در مقابل چشم دشمنانش عظمتى دارد. اتكاى به نفستان را حفظ كنيد، از دشمن نترسيد، مرعوب هياهوى مجنونانهى امريكا نشويد، وحدت خودتان را حفظ كنيد - بخصوص روى حفظ اين وحدت، تأكيد مىكنم - و پشت سر دولتتان باشيد. اگر كسى تبليغات دشمنان را گوش كرده باشد، خواهد ديد كه امروز بيشترين تكيهى آنها، روى همين دو نكته است: اختلاف و مسايل اقتصادى. دايماً مىگويند اختلاف هست، كه اگر كسى گوش كرد، ولو اختلافى هم نمىبيند، بگويد لابد چيزى هست كه اينها مىگويند! از آن طرف هم، مرتب القا مىكنند كه وضع مالى ايران، عقبمانده و چنين و چنان است؛ در حالى كه اين، خلاف واقع است. البته ما الان مشكلاتى داريم كه در حال پيشرفت به سمت حل آنها هستيم. هشت سال جنگ، مگر شوخى است؟ امروز ما مشكلات گذشته را نداريم من چند سال قبل از اين، به مناسبتى در يك صحبت تلويزيونى گفتم كه بعد از دوران جنگ (در سالهاى 1320) - كه من خيلى كوچك بودم، اما اجمالاً يادم مىآيد - با اينكه آنوقت در ايران جنگ نبود، بلكه در دنيا جنگ بود و به ايران ربطى نداشت، اما باد جنگ كه به ايران خورده بود، تا مدتها نان گندم پيدا نمىشد! ما در خانهى خودمان، نان جو مىخورديم؛ نان گندم پيدا نمىشد كه مردم بخورند. مردم، در شديدترين وضع زندگى مىكردند. قند و شكر پيدا نمىشد كه مردم بتوانند چايى خود را با آن بخورند. امروز، بحمداللَّه ما هشت سال جنگ را تحمل كرديم و آنطور مشكلاتى را نداريم. اين، بهخاطر آن است كه ملت پشت سر دولت است؛ به خاطر آن است كه ملت بيدار است؛ بهخاطر آن است كه مسؤولان كشور، دلسوز و علاقهمندند. با همين طريق، پيش برويد. به فضل پروردگار و به اتكاى نيروى مخلصان اين جامعه، مشكلات برطرف خواهد شد و چشم دشمنان، كور خواهد گرديد. ما هيچ احتياجى نداريم كه دشمنان سوگندخوردهى ما - مثل امريكا - براى ما دل بسوزانند و ما هيچ به دنبال مذاكره و رابطهى با آنها نيستيم.
تحلیل واشنگتن پست: منزوی شدن ایران افسانه است یک تحلیلگر آمریکایی تصریح کرد : مقامهای دولت اوباما بارها گفته اند ایران با ادامه برنامه هسته ای خود روز به روز منزوی تر می شود، اما این تفکر یک خیال پردازی شکست خوده ای بیش نیست. به گزارش خبرگزاری مهر، "چارز کراتمر" در مقاله ای در شماره اخیر روزنامه ایران واشنگتن پست با اشاره به ادعاهای مستمر دولت آمریکا علیه ایران می نویسد : باراک اوباما در سخنرانی سالانه خود در کنگره اعلام کرد ایران منزوی تر شده است. به فاصله 2 ماه بعد جوزف بایدن معاون او گفت از زمان دولت اوباما ایران در صحنه های بین المللی و داخلی منزوی تر شده است و دوستان کمتری در جهان دارد. اوباما در زمان امضای معاهده منع تولید سلاحهای هسته ای گفت کشورهایی که معاهده های بین المللی را رعایت نکنند از جمله ایران منزوی خواهند شد. وی با زیر سئوال بردن این ادعاها می افزاید: باردیگر اوباما یک روز قبل از تصویب قطعنامه صحبت از منزوی شدن ایران کرد. در حالی که همان روز رئیس جمهور ایران در ترکیه با مقامات روسیه و دیگر کشورها در نشست امنیتی شرکت کرده بود و نیویورک تایمز نوشت که این نشست یک آزمایش برای دولت اوباما است چرا که ترکیه یک عضو ناتو است. بنابر این صحبت از منزوی شدن ایران یک ادعای توخالی از طرف دولت اوباما ارزیابی می شود. رئیس جمهوری ایران تنها طی سال گذشته در پایتختهای استانبول، کپنهاگ ، کاراکاس ، برازیلیا ، لاپاز ، سنگال ، گامبیا و اوگاندا مورد استقبال رهبران این کشورها قرار گرفته و سفر به چین هم در دستور کار او قرار داشته است این مقاله تصریح دارد : این تحولات نشان می دهد که ایران نه تنها منزوی نشده، بلکه ادامه فعالیتهای هسته ای به کلوپ کشورهای قدرتمند هسته ای نزدیکتر شده است. در ماه گذشته رئیس جمهور ایران میزبان رهبران کشورهای بزرگی همچون ترکیه و برزیل بود . سه رهبر دست در دست یکدیگر بیانیه ای را درباره مبادله سوخت هسته ای با ایران منتشر کردند که از صدور قطعنامه آمریکا جلوگیری کنند. دقیقا" شش هفته قبل ایران به عضویت کمیسیون زنان سازمان ملل متحد درآمد که نشان داد ادعای دولت بوش برای منزوی شدن ایران در سازمانهای بین المللی نادرست است. رئیس جمهوری ایران تنها طی سال گذشته در پایتختهای استانبول، کپنهاگ ، کاراکاس ، برازیلیا ، لاپاز ، سنگال ، گامبیا و اوگاندا مورد استقبال رهبران این کشورها قرار گرفته و سفر به چین هم در دستور کار او قرار داشته است. مقاله واشنگتن پست در پایان می افزاید: در دوران بوش سه قطعنامه علیه ایران صادر شد که بدون رای منفی بود، اما در 16 ماه گذشته با همه تلاش و رایزنی های مقامات کاخ سفید فقط 12 رای در شورای امنیت جمع کردند. این نشان از آن دارد که متحدین آمریکا علیه ایران آسیب پذیر شده اند
نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
|||
![]() |